یادم باشه،یادت باشه،
دروغ نگیم به همدیگه دوستم داری،دوستت دارم، اینو چشامون به هم میگه شمعی توی سقا خونه، یادم باشه روشن کنم یادم باشه فقط برات، رخت عروسی تن کنم یادت باشه با تو همه تو خونه ی ما دشمنن از صبح تا شب پشت سرت حرفای ناجور می زنن یادم باشه این بار اگه دیدم دارن باز بد می گن بگم دارن با دستاشون برای من گور می کنن یادت باشه هر چی می گم، از دل و جون گوش بکنی یادت باشه یه وقت نری، منو سیاپوش بکنیی یادت باشه اسم مون و رو تک درختی نکنیم رو قلبمون جا بذاریم، حرفی که می خواییم بزنیم یادت باشه گوش نکنیم به حرف مردم گذر یادم باشه یه شب با هم بریم از اینجا بی خبر یادم باشه،یادت باشه ... 2.واقعا در آینده اینجور چیزام هست؟ 3.کی دوست داره شب عروسیش اینجوری باشه؟ 4.ماشین خانما واقعا اینجوریه؟ بازم بر میگردم امید
|
شنبه روز بدی بود
روز بی حوصلگی
وقت خوبی که می شد
غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبه ی من
جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه
روی خونه جغد شوم
صفحه ی کهنه ی یادداشت های من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره، که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
غروب سه شنبه خاکستری بود
همه انگار نوک کوه رفته بودن
به خودم هی زدم، از این جا برو
اما موش خورده، شناسنامه ی من
عصر چهارشنبه ی من
عصر خوشبختی ما
فصل گندیدن من
فصل جون سختی ما
روز پنج شنبه اومد
مثل سقاهک پیر
رو نوکش یه چیکه آب
گفت به من: بگیر بگیر
جمعه حرف تازه ای برام نداشت
هر چی بود، پیشتر از اینها گفته بود...
بنویس نامه نویس
حرفای خوب خوب بنویس
بنویس وقتی تو نیستی
دیگه انگار چیزی نیس
بنویس نامه نویس
اگه عاشقانه نیس
حرفای بهتر بنویس
اگه خنده ش می گیره
گریه مو از سر بنویس
بنویس نامه نویس
بنویس خواستنم از جنس گل ابریشمه
بنویس پاکی من،پاکی نور و شبنمه
همه دوست داشتنمو نقطه به نقطه بنویس
بنویس قصه زیاده، ولی کاغذم کمه
بنویس خواستن من شمردنی نیس، بنویس
بنویس دل که به خاک سپردنی نیس، بنویس
بنویس خسته شدم، اون قده خسته که نگو
همه دلتنگی من که گفتنی نیس، بنویس
ننویس، نه ننویس، هر چی دلت خواست بنویس
ننویس، چون که براش نامه ها تکراری شده
چیزی از من ننویس، فقط براش راست بنویس
نامه نویس، راست بنویس...
توی قاب خیس این پنجره ها
عکسی از جمعه ی غمگین می بینم
چه سیاهه به تنش رخت عزا
تو چشاش ابرای سنگین می بینم
داره از ابر سیا،خون می چکه
جمعه ها خون جای بارون می چکه
نفسم در نمیاد
جمعه ها سر نمیاد
کاش می بستم چشامو
این ازم بر نمیاد
داره از ابر سیا،خون می چکه
جمعه ها خون جای بارون می چکه
عصر جمعه به هزار سال می رسه
جمعه ها غم دیگه بی داد می کنه
آدم از دست خودش خسته می شه
با لبای بسته فریاد می کنه
داره از ابر سیا،خون می چکه
جمعه ها خون جای بارون می چکه
جمعه وقت رفتنه
موسم دل کندنه
خنجر از پشت می زنه
اون که همراه منه
داره از ابر سیا، خون می چکه
جمعه ها خون جای بارون می چکه دوست دارم حمیده جون
از طرف امید
|
میدونی قشنگترین حس دنیا چیه ؟
اینکه بدونی همون بلایی که سرت آورده..
سرش آوردن ...!
دوستون دارم امید
..............................................
یادت ......
هی لعنتی ...
اون طوریم که تو فکر میکنی نیست ...
شاید عاشقت بودم،روزی .....!
ولی ببین بی تو
هم زنده ام،
هم زندگی میکنم ...
فقط گاهی در این میان،
زهر میکند به کامم زندگی را ...
همیــــــــن...!!!
بی رحمی را بلد ن?ستم
اما حواست را جمع کن !
|
|
وقتی می گویم : دیگر به سراغم نیا !
فکر نکن که فراموشت کرده ام ….
یا دیگر دوستت ندارم !
نه ….
من فقط فهمیدم :
وقتی دلت با من نیست ؛
بودنت مشکلی را حل نمی کند ،
تنها دلتنگترم میکند … !
تو مقصری، اگر من دیگر " منِ سابق " نیستم
پـس من را به "مـن" نبودن محکوم نکن !
من همـانم .. همان پسر مهربون و صبور . پر از محبت ...
یـادت نمی آید؟
من همانـم
حتی اگر این روزها بویِ بی تفاوتی بدهم ...
هـــــــــــے !!!!
شمارش رو پاک میکنی ؛
که فراموشش کنی اما قسمت ناراحت کننده ش اینجاس که:
شمــــارش رو
هنــــوز از حِـــفــظــ♥ـــی !!!
ای یادگار روزهای زردپائیز،
مهم نیست!!!
اکنون دلـــت برای کســی دیگـر می تپد...
مهم آن است که من برای همیشــه تنهایــم،
آنهم فقط به خاطر تـــو ...
... فقط تـ ـــ ــو...
|